Maro ey Doost - مرو ای دوست
مرو ای دوست، مرو ای دوست، مرو از دست من ای یارکه منم زنده به بوی تو، به گل روی تو
مرو ای دوست، مرو ای دوست، بنشین با من و دلبنشین تا برسم مگر، به شب موی تو
تو نباشی چه امیدی به دل خستهٔ من؟تو که خاموشی، بیتو به شام و سحر چه کنم با غم تو؟
مرو ای دوست، مرو ای دوست، مرو از دست من ای یارکه منم زنده به بوی تو، به گل روی تو
بنشین تا بنشانی نفسی آتش دلبنشین تا برسم مگر به شب موی تو
تو نباشی چه امیدی به دل خستهٔ من؟تو که خاموشی، بیتو به شام و سحر چه کنم، با غم تو؟با غم توبا غم توبا غم تو
چه کنم با دل تنها که نشد باور منتو و ویرانی، خاموشی، کوهم اگر، چه کنم با غم تو؟
چه کنم با دل تنها؟چه کنم با غم دل؟چه کنم با این درد؟دل من ای دل من[6x]