Nostalgia نوستالژی
[ گوگوش ]یکی موند و یکی مون رفت جهان ِ ما دو قسمت شدیکی تنها تویه خاکشیکی راهی ِ غربت شد
[ ابی ]یکی مون از قفس پر زد یکی خواست و نمی تونستنگاهش رو به دریا بودولی راه و نمیدونستدوتا آینده ی ِ مبهم یه تابستون ِ بی خورشسیدهمون فصلی که رویامونمثل ِ ارتش فرو پاشید
[ گوگوش ]میون ِ زمزمه هامون یه آهنگ یادگاری موندیکی مون از خدا دور شدیکی هنوز نماز میخوند
[ ابی و گوگوش ]تو و عکسهای ِ دیروزت منو شعرای ِ این دفترتویه نوستالژی جا موندیمبه زیر ِ حاک و خاکستربه دنیا اومدیم اما ما این دنیارو نشناختیمچه می وندیم چه میرفتیمبهم بازی رو می باختیم..[ ابی ]یکی از ما تموم ِ زندگیش و تویه تشکیل ِ تنهایی سفر کردنمیدونست خودش رو جا گذاشتهکه یه حسی تو قلبش میگه برگرد
[ گوگوش ]یکی از ما هنوزم رو به دریا تویه دنیای ِ دیروزش اسیر ِیه خواهش از خدا دارهکه شاید جوونیش و بتونه پس بگیره
[ ابی و گوگوش ]تو و عکسهای ِ دیروزت منو شعرای ِ این دفترتویه نوستالژی جا موندیمبه زیر ِ حاک و خاکستربه دنیا اومدیم اما ما این دنیارو نشناختیمچه می وندیم چه میرفتیمبهم بازی رو می باختیم