Ahooye eshgh | آهوی عشق
در پی آهوی عشقدر پی آهوی عشقصیاد آواره شدمتا کجا باید دویدیارب بیچاره شدم
در پی آهوی عشقدر پی آهوی عشقصیاد آواره شدمدر پی آهوی عشقدر پی آهوی عشقصیاد آواره شدمتا کجا باید دویدتا کجا باید دویدیارب بیچاره شدم
من عقابم شاه پرمن عقابم شاه پرقله نشین بی شکستریش خند بچه آهویی به یکباره شدمتا کجا باید دویدتا کجا باید دویدیارب بیچاره شدم
بال من بی سایه شداز بس که افتادم به خاککنج خانه مرده بی پرواز و بی کاره شدمتا کجا باید دویدتا کجا باید دویدیارب بیچاره شدم
من که از سی پاره ی قرآن نخواندم یک کلامپرپر عشقم چنان کردی که سی پاره شدمتا کجا باید دویدتا کجا باید دویدیارب بیچاره شدم
صد هزار رحمت به تیر نا صواب دشمنم ...اندکی مرهم مداوا می کند زخم تنمتیر بی انصاف عشق تو نشست به قلب من ...کارگر نیست هر چه مرهم من به این زخم می زنماین حواس و هوش من با تو چه آسان میرودپا به پای سایه ات عمرم شتابان میرود
آ...
در پی آهوی عشقدر پی آهوی عشقصیاد آواره شدمدر پی آهوی عشقدر پی آهوی عشقصیاد آواره شدمتا کجا باید دویدتا کجا باید دویدیارب بیچاره شدم