Behesht(بهشت)
از این بیراهه ی تردیداز این بن بست می ترسممن از حسّی که بین ماهنوزم هست می ترسمته این راه روشن نیستمنم مثل تو می دونمنگو باید بُرید از عشقنه می تونی، نه می تونمنه می تونیم برگردیمنه رد شیم از تو این بن بستمنم می دونم این احساسنباید باشه، امّا هست
دارم می ترسم از خوابیکه شاید هر دومون دیدیماز این که هر دومون با همخلاف کعبه چرخیدیمواسه کندن از این برزخگریزی غیر دنیا نیستنمی دونم ولی شایدبهشت اندازه ی ما نیست
ته این راه روشن نیستمنم مثل تو می دونمنگو باید یُرید از عشقنه می تونی، نه می تونمنه می تونیم برگردیمنه رد شیم از تو این بن بستمنم می دونم این احساسنباید باشه، امّا هست