Cheshmhaye Tameshki - چشمهای تمشکی
کاش می شد با رنگ، رنگین کمون ساختکاش می شد از تو یه آسمون ساختیه آرومِ آبی ،پُرِ ابرِ بهاریکه هر وقت دلم خواست،آروم آروم بباری
کاش می شد با تو مثل خودت بودکاش چشمام مثل چشمای خوشکلت بوددو تا آبنبات مشکی،آلویی یا تمشکیکه صد تا برق می زنه،مثل میوه ی بهشتی
کاش می شد دوباره برف و بارون ببارهالستون و ولستون تو رو پیش من بیارهکاش باز نگاه می کردم تو چشمای سیاهتبرف میومد و میشِست رو لبهی کلاهتبالا رفتیم آب بودپایین اومدیم دوغ بودقصه ی ما دروغ بود