من چه دانم (Man Che Danam)
مرا گویی که رایی من چه دانم چنین مجنون چرایی من چه دانممرا گویی بدین زاری که هستی به عشقم چون برآیی من چه دانم
منم در موج دریاهای عشقت مرا گویی کجایی من چه دانممرا گویی به قربانگاه جانها نمیترسی که آیی من چه دانم
مرا گویی چه می جویی دگر تو ورای روشنایی من چه دانمشبی بربود ناگه شمس تبریز ز من یکتا دو تایی من چه دانم
مرا گویی که رایی من چه دانم چنین مجنون چرایی من چه دانممرا گویی تو را با این قفس چیست اگر مرغ هوایی من چه دانم