Dar Hasrate Didar در حسرت دیدار
در حسرت دیدار تو آنقدر خمارمآنقدر که شب تا به سحر،گاه شمارم
ای دلبر دیوانه مَبَر،جور به کارممن در دو جهان غیر تو دلخواه ندارم
دیوانه ای از بند خود آزادموگه در غم و اندوهمو،گه شادموچون بیدِ به رقص آمده در بادموچشمان پریشان تو بُردست قرارممن در دو جهان غیر تو دلخواه ندارم
ای دلبر سر مست نظر باز منای عشق من،ایمان من ای راز منای نغمه ی مستانه ی در ساز منآهنگ تو پیچیده در آوازِ دو تارممن در دو جهان غیر تو دلخواه ندارم