مثل اینکه گلوله خورده باشم
مثل اینکه گلوله خورده باشماصلا حواسم سر جاش نبود...فقط خنده ام گرفت,به خاطر همین فقط خندیدمفقط خندیدم,فقط...
همینطور که یه سره میخندیدمفقط یه سوالی داشتمما چرا جدا شدیم؟چطوری جدا شدیم؟ چطوری جدا شدیم؟چطوری؟
از قلب سوراخم,خاطراتمون دارن میریزنبا اینکه سعی کردم نگهشون دارم و قلبمو ببیندماونا از لای انگشت هام میریزن
فکر کنم حتی اگه قلبم وایسته,انقدر درد نداشته باشهلطفا یه کاری کن,لطفا درمانم کناینطوری تمام قلبم از بین میرهقلب سوراخم...
بدون اینکه بدونم,اشک هام(واسه خودشون) میریزناز این متنفرمواقعا متنفرم,واقعا متنفرمواقعا...
به خاطر همین دنبال تو اومدم و بدون فکر دنبالت دویدمتو فرار کردی و من پشت سر تو,پشت سر تو...جیغ زدم
از قلب سوراخم,خاطراتمون دارن میریزنبا اینکه سعی کردم نگهشون دارم و قلبمو ببیندماونا از لای انگشت هام میریزن
فکر کنم حتی اگه قلبم وایسته,انقدر درد نداشته باشهلطفا یه کاری کن,لطفا درمانم کناینطوری تمام قلبم از بین میره
مثل اینکه گلوله خورده باشم...واقعا...قلبم خیلی درد میکنهانقدر درد میکنه...انقدر درد میکنه...که عجیبه زنده ام
چطوری فراموشت کنم؟واقعا اینو نمیدونم...نمیدونمقلب شکسته ام بازه و چون نمیتونه پر بشهدر حد مرگ درد میکنه
مثل اینکه گلوله خورده باشم