Ghesseyeh Man (Asemoon) (آسمون) قصه من
مثل باد سرد پاییزغم لعنتی به من زدحتی باغبون نفهمیدکه چه آفتی به من زد
رگ و ریشه هام سیاه شدتو تنم جوونه خشکیداما این دل صبورمبه غم زمونه خندید
آسمون مست جنونیآسمون تشنه خونیآسمون مست گناهیآسمون چه رو سیاهی
اگه زندکی عذابهیه حباب روی آبهمن به گریه ها میخندممیگم این همش یه خوابه
مثل باد سرد پاییزغم لعنتی به من زدحتی باغبون نفهمیدکه چه آفتی به من زد
آسمون تو مرگ عشقوتوی یاخته هام نوشتیاین یه غمنامه تلخهکه تو سر تا پام نوشتی
من به لحظه شکستماگه نزدیک اگه دورماز ترحم تو بیزارمن خودم سنگ صبورم
آسمون تیشه ت شکستهمن دیگه رو پام میمونممنو از تنم بگیریتو ترانه هام میمونم
اگه زندکی عذابهیه حباب روی آبهمن به گریه ها میخندممیگم این همش یه خوابه
مثل باد سرد پاییزغم لعنتی به من زدحتی باغبون نفهمیدکه چه آفتی به من زد
آسمون تیشه ت شکستهمن دیگه رو پام میمونممنو از تنم بگیریتو ترانه هام میمونم