Taatre Zendegi - تئاتر زندگی
دوباره بازیچه شدم توی تئاتر زندگیتو این نمایشنامه دل شکسته شد به سادگی
نقش نبودن واسه توست نقش شکستن واسه منصندلی خالی از تو شد ای بی صدا حرفی بزن (ای بی صدا حرفی بزن)
پیاده تا نبودنت رفتم و تنها تر شدمتوی تئاتر زندگی بغض یه بازیگر شدم
پیاده تا نبودنت رفتم و تنها تر شدمتوی تئاتر زندگی بغض یه بازیگر شدم
خورشید ما کاغذی بود فقط دکور بودُ همینگلوله های برفیمون آب نشُدن روی زمین
پرده به آخرش رسید تکرارِ تلخ خواهشمرو صحنه بی تو حالا من غمگین ترین نمایشم (غمگین ترین نمایشم)
پیاه تا نبودنت رفتم و تنها تر شدمتوی تئاتر زندگی بغض یه بازیگر شدم
پیاه تا نبودنت رفتم و تنها تر شدمتوی تئاتر زندگی بغض یه بازیگر شدم