Roozhaye rooshan
روزهای روشن Ø®Ø¯Ø§ØØ§Ùظسرزمین من Ø®Ø¯Ø§ØØ§Ùظ
روزهای خوبت بگو کجا Ø±ÙØªØªÙˆ قصه ها Ø±ÙØª یا از اینجا Ø±ÙØª
انگار Ú©Ù‡ اینجا هیچکی زنده نیستگریه ÙØ±Ø§ÙˆÙˆÙ† وقت خنده نیست
گونه ها خیسهدلها پاییزهبارون Ù‚ØØ·ÛŒ از ابر Ù…ÛŒ ریزه
همه با هم قهرهمه از هم دور
روزها مثل شبشب ها سوت و کور
همه عزادار سر به گریبونمردها سر دار زن ها تو زندون
نه تو آسمون نه رو زمینیمانگار که خوابیم کابوس میبینیم
نوبت میگیریم گیج Ùˆ بی هدÙواسه مردن هم باید Ø±ÙØª تو صÙ
روزها و شبها اینجور می گذرنهر جا که میخوان ما رو می برن
آخه تا به Ú©ÛŒ آروم Ø¨Ø´ÛŒÙ†ÛŒÙ…ØØ³Ø±Øª بکشیم گریه ببینیم
ای زن تنها مرد آوارهوطن دل توست شده صد پاره
پاشو کاری Ú©Ù† Ùکر چاره باشÙکر این دل پاره پاره باش
انگار Ú©Ù‡ شبه هر روز Ù‡ÙØªÙ‡Ø§Ø² هر خونه ای عزیزی Ø±ÙØªÙ‡
از زمین دوریماز زمان Ø¬Ø¯Ø§ØØªÛŒ نمیایم به یاد خدا
روزهای روشن Ø®Ø¯Ø§ØØ§Ùظسرزمین من Ø®Ø¯Ø§ØØ§Ùظ