KHALASAM KON
خدایا خسته گردم خلاصم کنپر از رنج و غم و دردم رهایم کنمن از این نشعه بیزارم خداوندابیا آغوش پاکت را از انم کنخلاصم کن خلاصم کنخلاصم کن خلاصم کن
از این درد و از این تنهایی و دیواراز این بد نامی و روح و تن بیماراز این افیون بی درمون لاکردارخداوندا خلاصم کن از این آوارخلاصم کن خلاصم کنخلاصم کن خلاصم کن
منم چون سایه ای در یک شب مهتابکه افتاده ز نیزاری به یک مردابمنم چون نی پر از ناله پر از فریادخداوندا خلاصم کن از این بیدادخلاصم کن خلاصم کنخلاصم کن خلاصم کن