Fou (Majnun) - (فو(مجنون
اونقدر قلبم قبره كه راز تو توش دفننفس حبس و ترس ممتد هست پستو تنهايياتو بزار رو دوش منصداى تو لالايى ميشه تو گوش منتو شاهد شب و تب و تاب منىتو شب نارفيقى تو مهتاب منىكدوم ليلی مثل تو مجنون بودمجنون تويى ، تويى علت وجودتو اون كوهى كه باد به تو تكيه كردبا اسم تو تفسير شده واژه مردقد قامت صلاة اگه رو لبمهبه حرمت حضور تو بى واهمه