Kooh | کوه
تو اون کوه بلندی که سرتا پا غرورهکشیده سر به خورشید غریب و بی عبوره
تو تنها تکیه گاهی برای خستگی هامتو می دونی چی می گمتو گوش می دی به حرفام
به چشم منبه چشم من تو اون کوهیپر غروری بی نیازی با شکوهیطعم بارون بوی دریا رنگ کوهیتو همون اوج غریب قله هاییتو دلت فریاده اما بی صدایی
تو مثل قله های مه گرفتهمنم اون ابر دلتنگ زمستوندلم می خواد بذارم سر رو شونتببارم نم نم دلگیر بارون
تو اون کوه بلندی که سر تا پا غرورهکشیده سر به خورشید غریب و بی عبوره
تو تنها تکیه گاهی برای خستگی هامتو می دونی چی می گمتو گوش می دی به حرفام