Yar - یار
سفر کردم که یابم بلکه یارم رانجستم یار و گم کردم دیارم رانجستم یار و گم کردم دیارم را
از آن روزی که من بار سفر بستمبه هر جایی که رفتم در به در هستمبه هر جایی که رفتم در به در هستم
فراموشم مکن من یار دیرینه امبیا خالیست جای تو به بالینمتو را در خوابهای خویش میبینم
در آغوشم بگیر از خود رهایم کنگرفتار سکوتم من صدایم کنمیان روزهای خویش جایم کن