mojezegar-معجزه گر
یه روز از راه رسیدی مرد جوونخسته و غریب و بی نام و نشونصورتت سوخته ی آفتاب کویرچشمات از رنگ زلال آسمونبا سبد سبد پر از گل های یاسشدی همسرای تنهایی منتو پناه نفس های گرم توزنده شد عشق اهورایی مناین منم که از تو سبزم،تو کویر خشک و تنهاای برای تن مرده ام،نفس دم مسیحاتو شدی صاحب جون و تن مندیگه تو از همه سر بودی برامتن من مسافر رو به زوالاما تو معجزه گر بودی براماما بی بهونه رفتی،تا دوباره کی بیاییهمیشه قربونی داره موج دریای جدایی