پابند - Paband
دور بال کفترا خط بکش
همشون اسیره تقدیرت شدن
اومدن بلکه هواییشون کنی
آخه می دونن زمین گیرت شدن
تو کدوم حقیقتی که هدر دلی
حست و ندیده باور می کنه
لحظه ای تصوره خیال تو
حال عاشقات و بهتر می کنه
از خودم از این کویره لب به لب
رو به دریای تو هجرت می کنم
اگه این تعبیرت از غریبی ایه
من به غربتت حسادت می کنم
بین تردید زمین و آسمون
گم شدم بلکه منو پیدا کنی
بلکه پای ما رو که پابند تیم
رو به آسمون هــــــــــشتم وا کنی
وقتی اسمت و میارم زیر لب
بی هوا حس عبادت می کنم
شب به شب میشینم و کنار تو
با تو خورشید و زیارت می کنم
بین تردید زمین و آسمون
گم شدم بلکه منو پیدا کنی
بلکه پای ما رو که پابند تیم
رو به آسمون هشتم وا کنی