Dast Negah Daar
در آن نفس که بمیرم، در آرزوی تو باشمبدان امید دهم جان ، که خاک کوی تو باشمسوار باد بیایم ، به گیسوان تو افتمگلی سپید که دائم ، کنار موی تو باشم
یار ای یاردر کار دلم دست نگهدار ، این باراین عشق تو را خوش ، خوش آمده انگاربسیار بسپار دلی را، دلی را تو بدست آر
♫♫♫
تو مثل مه بخندی و مثه ماه بتابیمن آنکه آیینه در دست ، روبروی تو باشمستاره ای شوم و روی قلب تو بدرخشمهمان جواهر زیبا که بر گلوی تو باشم
♫♫♫
هزار و یک شب یلدا ، چو شهرزاد نخوابمهزتار قصه بخوانم ، که قصه گوی تو باشممرا بخواه تو حتی در ان نفس که بمیرمکه هست آرزوی من ، که آرزوی تو باشم