Shadow (sayeh)
تو يه سايه بودی هم قد خواب نيمروز منتو يه سايه بودی تو ظهر داغ تن سوز منتو هرم داغ بی رحم آفتابتو سايه بودی يه سايه ی نابمن مسافر تن تشنه ی خوابحريص فتح يه جرعه ی آبپای پر تاول من تو بهت راهتن گرما زده مو نمی کشيدبی رمق بودم و گيج و تب زدهجلو پامو ديگه چشمام نمی ديدتا تو جلوه کردی ای سايه ی خوبمهربون با يه بغل سبزه و آبباورم نمی شد اين معجزه بودبه گمانم تو سرابی ، يه سراب
و يه سايه بودی هم قد خواب نيمروز منتو يه سايه بودی تو ظهر داغ تن سوز منمن گنگ و خسته ، لب تشنه و داغتو سايه ی سبز ميراث يک باغتو مرهم اين زخم عميقیلبريز ايثار پاک و شفيقیرخت خستگيمو از تنم بگيربا تنت برهنگيمو بپوشونمنو تا مهمونی عشق ببرکتاب در به دريمو بسوزونبذار اين سايه هميشگی باشهسايه ای که جای خوب موندنهسايه باش و سايبون تا بدونمسايه ای رو سر بودنه منه