سخت ترین قسمت
و سخت ترین قسمت،
وقتی بود که اجازه دادم بری و هیچ کاری هم نکردم
اون لحظه، سخت ترین لحظه بود
و عجیب ترین چیز،
این بود که منتظر بودم زنگ بزنی
این عجیب ترین چیز بود
می تونم حس کنم،
این تلخی و شیرینی که در دهانم هست
ابر های نفره ای آسمان را خط کشی می کنند
و من،
آرزو دارم که می توانستم این مشکل را حل کنم
و سخت ترین قسمت،
وقتی بود که اجازه دادم بری و هیچ کاری هم نکردم
تو واقعا قلب منو شکستی
تلاش کردم که ترانه ای بخوانم
اما نمی توانستم به چیز دیگری فکر کنم
و اون سخت ترین قسمت بود
می تونم حس کنم،
این تلخی و شیرینی که در دهانم هست
ابر های نفره ای آسمان را خط کشی می کنند
و من،
و من،
متعجب شده ام که همه ی این ها درباره ی چیست
متعجب شده ام که همه ی این ها درباره ی چیست
هر چیزی که می دونم اشتباهه
هر کاری که می کنم، به نظر می آید که خام بوده ام
و همه چیز در هم ریخته شده
و این سخت ترین قسمته!
החלק הכי קשה
והחלק הכי קשההיה להרפות, לא לקחת חלקזה היה הכי קשהוהדבר הכי מוזרהיה לחכות שהפעמון יצלצלזה היה ההתחלה הכי מוזרה
אני יכול להרגיש את זה שוקעטעם מתוק-מריר שאני יכול להרגיש בשפתיימרפד את העננים בכסףואניהייתי רוצה להיות מסוגל להבין את זה
והחלק הכי קשההיה להרפות, לא לקחת חלקבאמת שברת לי את הלב, כןוניסיתי לשיראבללא הצלחתי לחשוב על כלוםזה היה החלק הכי קשה
אני יכול להרגיש את זה שוקעהשארת את הטעם הכי מתוק שאפשר בשפתיימרפד את העננים בכסףואניואניתוהה על מה כל הענייןתוהה על מה כל העניין
כל מה שאני מכיר - לא נכוןכל דבר שאני עושה, פשוט מתפרקהכל קרוע לגזריםוזה החלק הכי קשהזה החלק הכי קשהכן, זה החלק הכי קשהזה החלק הכי קשה
最难的部分
世上最難的事情就是放下,且不再去參與她的一切這是最難的部份而最奇怪的事情是等待鐘聲響起這是最奇怪的開始
我可以感受我吞下的委屈我可以嚐到嘴中的酸甜苦辣光明總是會撥雲見日噢而我呢我希望可以解決它
世上最難的事情就是放下,且不再去參與她的一切妳真的傷透了我的心,噢但我還是試著唱歌但我腦裡一片空白而那是最難的一部份
我可以感受我吞下的委屈妳也在我嘴裡留下了最甜蜜的味道妳一束射過烏雲的光線,照亮了我的世界噢而我呢噢而我呢我只在思考這一切的意義為何我只在思考這一切的意義為何
我所知道的每一件事都是錯的我所做的一切都是枉然我的世界分崩離析噢,這真的是最難的一部份這是最難的部份耶,那是最難的一部份這是最難的部份