قبلة الحياة
السنوات مرت من دون اي تحذيرالذكريات كأنها البارحة حدثتاوراق النتيجة سقطت كمات يسقط اوراق الشجر في الخريف
فهمت الان انني مازلت اشتاق اليكمن دوان ان تكون في يدىانك ملجأ اماني
كيف انسي رائحتك, لمسة قلبك الفريد ,اثارك العميقة ,غيابك
انني ابحث عن طريق عندما يمر بي العمرقلبي راضي ان يعرف عنك فقط اخباركلقت تركتني لحالي الجميع يحزن علي
وساعات الليل هي ساعات أجليالذي حل بنا خيبة أمالقبلة الحياة في شفايفك من اجلها الموت
بوسه زندگی
سال ها به سرعت و بی خبر گذشتنو خاطرات انگار که دیروز اتفاق افتاده اندصفحه های تقویممثل برگ های پاییزی می افنتد
فهمیدم که هنوز هم بعد از این همه سال دلتنگتماما هیچ کاری هم نمیتونم بکنمتو پناهگاه امن بودی
عطر نفس هاتکه قلبمو عمیقا لمس می کردچطور می تونم نبودنت رو فراموش کنم
دارم میگردم بلکه راهی رو پیدا کنم همینطور که زندگی جریان دارههر خبری از تو قلبمو راضی میکنهتو منو با این حالم تنها گذاشتیو همه برام ناراحت هستن
شب ها بدترین ساعت هایی هستنکه خاطرات کهنه قدیمی به سرم میبارهبوسه زندگی من روی لبای توئهحتی مردن برای این هم ارزشش رو داره