Bi hamegan be sar shavad - بی همگان به سر شود (Rumi poem)
بی همگان به سر شود بیتو به سر نمیشودداغ تو دارد این دلم جای دگر نمیشوددیده عقل مست تو چرخه چرخ پست توگوش طرب به دست تو بیتو به سر نمیشودجان ز تو جوش میکند دل ز تو نوش میکندعقل خروش میکند بیتو به سر نمیشودخمر من و خمار من باغ من و بهار منخواب من و قرار من بیتو به سر نمیشودجاه و جلال من تویی ملکت و مال من توییآب زلال من تویی بیتو به سر نمیشودگاه سوی وفا روی گاه سوی جفا رویآن منی کجا روی بیتو به سر نمیشوددل بنهند برکنی توبه کنند بشکنیاین همه خود تو میکنی بیتو به سر نمیشودبی تو اگر به سر شدی زیر جهان زبر شدیباغ ارم سقر شدی بیتو به سر نمیشودگر تو سری قدم شوم ور تو کفی علم شومور بروی عدم شوم بیتو به سر نمیشودخواب مرا ببستهای نقش مرا بشستهایوز همهام گسستهای بیتو به سر نمیشودگر تو نباشی یار من گشت خراب کار منمونس و غمگسار من بیتو به سر نمیشودبی تو نه زندگی خوشم بیتو نه مردگی خوشمسر ز غم تو چون کشم بیتو به سر نمیشودهر چه بگویم ای سند نیست جدا ز نیک و بدهم تو بگو به لطف خود بیتو به سر نمیشود