پرولتاريا (Proletariat)
از رنجی خسته ام که ازان من نیستبر خاک نشته ام که ازآن من نیست
با نامی زیسته ام که از آن من نیستاز دردی گریسته ام که ازان من نیس
در انتظار طعم تلخ مک دونالدپشت شیشه های فست فود در صفم
زیر شیر باز نفت شرکت توتاللای چرخ های پورشه در کفم
خشکیده از برق رولکس توشاد از شادی قرص اکس تو
برف زیر چوب اسکی تو شمشکمآب میشوم شرم کهریزکم
موش خیسو خسته از زجر جوب هادل خوشم به خرده خیرات خوب ها
پادویی پاره زیر پای بورسمبا فلک در فلاکت تو کورسم
ثبت شد در تناقض دوام ماگور جد حرف ها پیام ما
از رنجی خسته ام که از آن من نیستبر خاکی نشسته ام که ازان من نیست
با نامی زیسته ام که ازان من نیستاز دردی گریسته ام که ازان من نیست
توی جنگ له زیر چرخ تانک هادر زمان صلح غرق قرض بانک ها
پول خردی در قعر جیب هایک چک مچاله دست نا نجیب ها
سود کارو بارو نبض کار خانه امحاشیه ترین محله آشیانه ام
پنج صبح روی دار کرد میشومبا بلوچو و لر شکنجه خرد می شوم
ترک تورک تارک از زبان مادرییک ارومیه نمک به زخم آذری
خون و رگ زیر پوست سفید توگور جد وعده ها وعیده تو
از رنجی خسته ام که از آن من نیستبر خاکی نشسته ام که ازان من نیست
با نامی زیسته ام که ازان من نیستاز دردی گریسته ام که ازان من نیست