Neghāb - نقاب
ای بازیگر، گریه نکنما همهمون مثلِ همیمصُبا که از خواب پا میشیمنقاب به صورت میزنیم
یکی معلم میشه ویکی میشه خونه به دوشیکی ترانهساز میشهیکی میشه غزلفروش
کهنه نقابِ زندگیتا شب رو صورتهای ماستگریههای پشت نقابمثل همیشه بیصداست
هر کِسی هستی یه دفعهقد بکش از پشت نقاباز رو نوشته حرف نزنرها شو از پیلهٔ خواب
نقشِ یک دریچه رورو میلهٔ قفس بکِشبرای یک بار که شدهجای خودت نفس بکِش
کاشکی میشد تو زندگیما خودمون باشیم و بَستنها برای یک نگاهحتی برای یک نفس
تا کِی بجای خودِ مانقابِ ما حرف بزنه؟تا کِی سکوت و رَج زدننقشِ نمایشِ منه؟
هر کِسی هستی یه دفعهقد بکش از پشت نقاباز رو نوشته حرف نزنرها شو از پیلهٔ خواب
نقشِ یک دریچه رورو میلهٔ قفس بکِشبرای یک بار که شدهجای خودت نفس بکِش
میخوام همین ترانه رورو صحنه فریاد بزنمنقابمو پاره کنمجای خودم داد بزنم