Daryache Mordeh - دریاچه ی مرده
خسته شدم خسته هر چی دردهآی رو دوش من درده هزار تا مرده
جنگ با این همه غم و غریبییکی بگه رسم به کدوم نبرده
بهار و پاییز و زمستون چیه!
چیه!
اگه درخت من همیشه زرده
(برگ درخت من (اوازی
وقتی زمونه رو گرفته از مندلم دیگه دنبال چی بگرده
ای دلخور از گریه ، مرد پر از گریهبغض ترک خورده ، دریاچه ی مرده
با گریه جاری شو ، بازم بهاری شوبا درد خلوت کن ، از غم شکایت کن
هزار تا خورشید واسه ی ما کمهدنیا بدونه عشق خیلی سرده
باید بسازه و بسوزه با غمدلی که بازیچه ی داغ و درده
حتی بخوابم روز خوش ندیدمبپرس از این چشما که خواب گرده
منتظره کدوم خوشی بمونمدنیا مگه چی داشت و رو نکرده
ای دلخور از گریه ، مرد پر از گریهبغض ترک خورده ، دریاچه ی مرده
با گریه جاری شو ، بازم بهاری شوبا درد خلوت کن ، از غم شکایت کن