قاضی
شب تو سیاهی نگاهترنگ مرگ عمق راهت
ای غم بی در و پیکرآشنا با بد و بدتر
تن من زخمی دست تو نمیشهقعر گوری واسه من تا به همیشه
تو قصه گوی شب تاریک منتظر تو ته درهچش به امید سقوطم گرگ بد دشمن بره
حالا که مرثیه خون قتل گلهامشب و از تو پس می گیرم واسه فردام
مردمم اگر چه مردنسر به تیغ تو سپردن
شرم تاریخ رو جبینکی شکسته کی غمینه
با یه مشت شعر و ترانهبا تو که نمیشه جنگید
آخه تو قاضی شرعیپیش تو نمیشه رقصید
حالا که مرثیه خون قتل گلهامشب و از تو پس می گیرم واسه فردام