Kalanjar - کلنجار
کمد پر از لباس تو میز پر از عکس توئههنوز تو اتاقمون میپلکن نشونه هاتوقتی که توی خلوتت منو مرور میکنییه قطره اشک ممکنه بشینه روی گونه هاتمیپرم از خواب شبو لباسمو تن میکنمچراغو روشن میکنم خونه رو پرسه میزنمتا خود صبح با خودم همش کلنجار میرمتا بلکه خوابم نبره نیای به خواب دیدنمسعی نمیکنم تورومجاب اومدن کنماز کجا معلوم که سرتاز این شلوغ تر نشهاز کجا معلوم دل تویه روز برام تنگ شه ویجور بخوای بیای پیشمکه هیشکی با خبر نشه..
اینکه دوستم نداشتی برام اهمیت نداشتفقط دلم میخواست یه روز تموم بشن بهونه هاتدلت که پر زد واسه من به در که چشم دوختیبال ِ شکسته ی منو بدوز روی شونه هاتبرام مهم نیست که دیگه صدای قلبم چی میگهتو آخرش توجهی به خواهشم نمیکنیفقط یکم کلافه ام یکم به هم ریخته اماما مهم نیست که دیگه نوازشم نمیکنی
سعی نمیکنم تورومجاب اومدن کنماز کجا معلوم که سرتاز این شلوغ تر نشهاز کجا معلوم دل تویه روز برام تنگ شه ویجور بخوای بیای پیشمکه هیشکی با خبر نشه