Dard - درد
من با همه ی درد جهان ساختم امابا درد تو هر ثانیه در حال نبردمتو دور شدی از من و با این همه یک بارمن غیر تو حتی به کسی فکر نکردم
من خسته ام از این همه تاوان جداییای بی خبر از حال من ، امروز کجایی ؟من صبر نکردم که به این روز بیفتمانقدر نگو صبر کنم تا تو بیایی ، ای دوست کجایی ؟
انقدر که راحت به خودم سخت گرفتماز عشق شده باور من درد کشیدنگیرم همه آینده ی من پاك شد از توبا خاطره های تو چه باید بکنم من ؟
من خسته ام از این همه تاوان جداییای بی خبر از حال من ، امروز کجایی ؟من صبر نکردم که به این روز بیفتمانقدر نگو صبر کنم تا تو بیایی ، ای دوست کجایی ؟