shahre gham
خسته و دربدر شهر غممشبم از هرچی شبه سیاه ترهزندگی زندون تلخ کینه هاستتو دلم زخم هزارتا خنجرهچی میشد اون دستای کوچیک و گرمرو سرم دست نوازش میکشیدبستر تنهایی و سرد منوبوسه گرمی به آتیش میکشیدچی میشد تو خونه کوچیک ماغنچه های گل غم باز نمی شدچی میشد هیچکسی تنهام نمیذاشتجز خدا هیچ کسی تنها نمی شدمن هنوز دربدر شهر غممشبم از هر چی شبه سیاه تره...