Hesse Mobham (حس مبهم)
تو به این معصومی ، تشنه لب آرومیغرق عطر گلبرگ ، تو چه قدر خانومی
کودکانه غمگین ، بی بهانه شادیاز سکوتت پیداست که پر از فریادی
همه هر روز اینجا از گلات رد میشنآدمای خوبم این روزا بد میشن
توی این دنیایی که برات زندونهجای تو اینجا نیست جات توی گلدونه
غرورمو ببخش ، حضورمو ببخشمنم یه عابرم ، عبورمو ببخشتویی که اشک تو شبیه شبنمههمیشه تو نگات یه حس مبهمه
همین لحظه ، همین ساعت ، همین امشبکه تاریکی همه شهرو به خواب بردهیه سایه رو تن دیوار این کوچه استتویی و یک سبد گل های پژمردههمه دنیا به چشم تو همین کوچه استهوای هر شبت یلدایی و سردهکجاست اون ناجی افسانه دیروز؟جوونمرد محل ما چه نامرده، چه نامرده
غرورمو ببخش ، حضورمو ببخشمنم یه عابرم ، عبورمو ببخشتویی که اشک تو شبیه شبنمههمیشه تو نگات یه حس مبهمه
چه صبورانه تحمل می کنی، غفلت بی رحم ما رو دخترکما داریم گلاتو آتیش میزنیم، تو داری با التماس میگی کمک کمک
غرورمو ببخش ، حضورمو ببخشمنم یه عابرم ، عبورمو ببخشتویی که اشک تو شبیه شبنمههمیشه تو نگات یه حس مبهمه