Khaab - خواب
لبخند زد و دستامو گرفت اما توی خوابفردا نشده بیدار شدم بیدار و خراب
عکسش روی میز باز از توی قاب بیرون اومد ودستامو گرفت با هم دوباره رفتیم توی قاب
ترسیدم اگه بیدار بشم خوابم بپرهگفتم نکنه اصلا روی میز خوابم نبره
تنها روی تخت تنها توی خواب با اون توی قابچشماشو که بست قاب از روی میز افتاد و شکست
حالا یه نفر این خواب منو تعبیر کنهتا ساعتای بی خوابی من تغییر کنه
بارون میومد پس داد زدم من پشت درمخمیازه باد آهسته گذشت از پشت سرم
در وانشده بیدار شدم بارون میومدگفتم نکنه فردا شده و من بی خبرم
بارون میومد پس داد زدم کی پشت درهبیدار شدی گفتی نکنه خوابم نبره
سیل از توی قاب اومد تو اتاق در وا شده بودما غرق شدیم از بس که اتاق دریا شده بود
حالا یه نفری خواب منو تعبیر کنهتا ساعتای بی خوابی من تغییر کنه