Beraghsa - به رقص آ
آمد بهارِ جانها، ای شاخ تر به رقص آچون یوسف اندر آمد[1]، مصر و شکر به رقص آ
ای شاه ، عشق پرور ، مانندِ شیرِ مادرای شیر ، جوش ، در رو، جانِ پدر به رقص آ
آمدبهارِ جانها، ای شاخ تر به رقص آای شاخ تر به رقص آای شاخ تر به رقص آجانِ پدر به رقص آجانِ پدر به رقص آ
از پا و سر بریدی بی پا و سر به رقص آای خوش کمر به رقص آ
از عشق، تاجداران، در چرخِ او چو بارانآنجا قبا چه باشد؟ ای خوش کمر به رقص آ
در دست، جامِ باده، آمد بتم پیاده[2] گر نیستی تو ماده، زان شاهِ نر به رقص آ