Zendegie Man - زندگی من
چقد این لحظه هایی که حواست نیست، نفس گیرههمینجور پیش بری یک روز همه چیزم به باد میره
حواست نیست به رویایی که از هم داره میپاشهبذار این زندگی یک روز، شبیه زندگی باشه
یه کم جاتو عوض کن که شاید بهتر منو دیدیخودت رو جای من فرض کن شاید حالم رو فهمیدی
بذار محدود بشم با تو به چیزایی که دوست دارممن از هر چیزی غیر از تو به حد مرگ بیزارم
بذار این زندگی با تو از این حال و هوا دور شهدلم خوش باشه که زندهم، دلم یه ذره مغرور شه
شبا از فرط تنهایی به دلتنگی گرفتارمروزا هم غرق تشویشم، عجب روز و شبی دارم
دارم از زندگی میگم، نه یه سال و نه یه هفتهمیترسم روزی برگردی که هستیمون به باد رفته