Parishan - پریشان
آن دوست که من دارم وان یار که من دانمشیرین دهنی دارد دور از لب و دندانم
بخت این نکند با من کان شاخ صنوبر رابنشینم و بنشانم گل بر سرش افشانم
ای روی دلارایت مجموعه زیباییمجموع چه غم دارد از من که پریشانم
دریاب که نقشی ماند از طرح وجود منچون یاد تو میآرم خود هیچ نمیمانم
ای خوبتر از لیلی بیمست که چون مجنونعشق تو بگرداند در کوه و بیابانم
یک پشت زمین دشمن گر روی به من آرنداز روی تو بیزارم گر روی بگردانم