Toranj ترنج
خواجوی کرمانی
گفتا تو از کجایی کاشفته مینمایی؟گفتم منم غریبی از شهر آشناییگفتا سر چه داری کز سر خبر نداری؟گفتم بر آستانت دارم سر گداییگفتا کدام مرغی کز این مقام خوانی؟گفتم که خوش نوایی از باغ بینواییگفتا ز قید هستی رو مست شو که رستیگفتم به می پرستی جستم ز خود رهاییگفتا جویی نیرزی گر زهد و توبه ورزیگفتم که توبه کردم از زهد و پارساییگفتا به دلربایی ما را چگونه دیدی؟گفتم چو خرمنی گل در بزم دلرباییگفتا من آن ترنجم کاندر جهان نگنجمگفتم به از ترنجی لیکن به دست ناییگفتا چرا چو ذره با مهر عشق بازی؟گفتم از آن که هستم سرگشتهای هواییگفتا بگو که خواجو در چشم ما چه بیند؟گفتم حدیث مستان سرّی بود خدایی