Sefr ( صفر)
یه نقطه یه قطره ی خرداز قطره ها آمده ایمرسیده تا عرش خداسر به ستاره زده ایم
روییده بر آوار خویشهر لحظه در تکرار خویشیه نقطه مابین دو مندر گردش پرگار خویشروییده بر خاک عدمخاکستر ویرانه هاافتاده دور از اصل خویشتنهاترین دانه ها
بعد از حریق و انفجارفرو نشستن غباربه ساحل صفر می رسیمساعت صفر می رسیم
در بی زمانی زمینانسان به پایان می رسدجای رسیدن به خدابه ذات حیوان می رسددر بی زمینی زماندر بی زمانی زمینبه صفر رجعت کرده ایماز اوج انسان تا جنین
از صفر مطلق آمدهتا بی نهایت می رویماما به بی راهی تنبه صفر مطلق می رسیم
راهی اوج قله ایمقله بهار ساز ماستاما نهایت سفرنهایت نیاز ماستحریص اوج خواستنیمجرأت گفتن نداریمواسه عبور از پل تنپای گذشتن نداریمبه فکر تسخیر فضاآتش به خاک می زنیماین پل پشت سر ماستکه بی خبر می شکنیماز صفر تا سال سقوطرفتیم به دنبال سقوطپرواز اما تا کجا؟پرواز بر بال سقوط
بچه ها هوشیارندچشم و دل بیدارندگوش جان را بگشاکه سؤالی دارند