Másoomiyate Àz Dást Ráfte-معصومیت از دست رفته
باور کن، باور کن، تنها ماندی دلادردا من، دردا تو، دردا از عشق ماباور کن، باور کن، غربت را، غصه راای آشنا
باور کن، می میری، می سوزی در گناهسرگردان، بی سامان، بی یاور، بی پناهمرگت را باور کن، تنها، بی تکیه گاهای همصدا
می سوزی، می سازی، با دردی اینچنینبی شعله، بی آتش، بی باور، بی یقیندلها را باور کن، باور کن یارا
♫♫♫