Chris de Burgh "Spanish Train" letra

Traducción al:elfa

Spanish Train

There's a Spanish train that runs betweenQuadalquivir and old Sevilleand at dead of night the whistle blowsand people hear she's running still.

And then they hush their children back to sleep,lock the doors, upstairs they creep,for it is said that the souls of the deadfill that train ten thousand deep!!

Well a railwayman lay dyingwith his people by his side.His family were crying,knelt in prayer before he died,but above his head just awaiting for the deadwas the Devil with a twinkle in his eye."Well God's not around and look what I've found,this one's mine!"

Just then the Lord himself appearedin a blinding flash of lightand shouted at the devil:"Get thee hence to endless night!"But the Devil just grinnedand said: "I may have sinned,but there's no need to push me around.I got him first so you can do your worst,he's going underground!"

"But I think I'll give you one more chance",said the Devil with a smile."So throw away that stupid lance,it's really not your style.Joker is the name,poker is the gamewe'll play right here on this bed,and then we'll bet for the biggest stakes yet:the souls of the dead!"

And I said: "Look out, Lord, he's going to win!The sun is down and the night is riding in.That train is dead on time,many souls are on the line,oh Lord, he's going to win."

Well the railwayman he cut the cardsand he dealt them each a hand of five.And for the Lord he was praying hard,for that train he'd have to drive.Well, the Devil he had three aces and a kingand the Lord he was running for a straight.He had the queen and the knaveand the nine and ten of spades,all he needed was the eight.

And then the Lord he called for one more card,but he drew the diamond eight,and the Devil said to the son of God:"I believe you've got it straight.So deal me one, for the time has cometo see who'll be the king of this place.",but as he spoke from beneath his cloakhe slipped another ace.

Ten thousand souls was the opening bidand it soon went up to fifty-nine,but the Lord didn't see what the Devil didand he said: "That suits me fine.I'll raise you high to hundred and fiveand forever put an end to your sins,",but the Devil let out a mighty shout: "My hand wins!"

And I said: "Lord, oh Lord, you let him win.The sun is down and the night is riding in.That train is dead on time,many souls are on the line,oh Lord, don't let him win."

Well, that Spanish train still runs betweenQuadalquivir and old Seville,and at dead of night the whistle blowsand people fear she's running still.

And far away in some recessthe Lord and the Devil are now playing chess.The Devil still cheats and wins more soulsand as for the Lord, well,he's just doing his best...

And I said: "Lord, oh Lord, you've got to win.The Sun is down and the night is riding in.That train is still on time.Oh my soul is on the line!Oh Lord, you've got to win.

قطار اسپانیایی

قطاری اسپانیایی است که مسیرشبین گوالدکویر و سویل قدیم استو در شب مرگ سوتش را به صدا در می آوردو مردمان می هرساند و قطار همچنان به راهش ادامه می دهد

و آنگاه بچه ها را به سکوت فرا می خوانندکه به خواب فرو رونددرها را می ببند، به طبقات بالایی می خزندبرای آن که می گویند ارواح مردگانتا طبقه ده هزار زمین جای داده می شوند

کارمند راه آهن به زمین می افتد و می میردو مردم در گرداگردشخانواده ش می گریندو دعا می خوانند قبل از اینکه بمیرداما بر سر بالینش منتظر مرگ اوستشیطان با چشمکی بر چشمانشپس خدا نیست که ببیند چه یافته اماین مال من است

آن وقت خود خدا ظاهر می شودبا نوری کور کنندهو بر سر شیطان می غردتو را به سوی شب بی پایان می فرستماما شیطان پوزخندی می زندو می گوید شاید من گناه کرده اماما نیازی نیست مرا به گوشه ای بیاندازیاول من یافتمش پس خودت را ضایع مکناو به برزخ می رود

ولی فکر کنم می بایست به تو یک شانس بدهمشیطان با لبخندی بر لبانش ای را می گویدپس نیزه بی ریختش را می اندازد کناربه واقع سبک و سیاق تو این گونه نیستجوکر فقط یک اسم استو پوکر فقط یک بازیما بر روی بالینش بازی خواهیم کردو آن وقت بر روی بیشترین ها شرط می بندیمبر روی ارواح مردگان

و من گفتم مراقب باش، خدا، او دارد می بردخورشید غروب کرده است، شب در راه رسیدن استقطار در زمان متوقف شده استهنوز بسیاری از ارواح در صف هستنداوه خدا، او دارد می برد

خود کارمند راه آهن برگ ها می گیردو به هر کدامشان یک دست پنج تایی می دهدو برای خدا بسیار دعا می گویدو برای قطاری که سکانش را دست داشته استخب شیطان سه آس و یک شاه داردو خدا منتظر است استریت شوداو بی بی و سریاز داردو نه و ده پیکو تنها هشت می خواهد

و آن گاه خدا یک برگ طلب می کندو او هشت خشت را رو می کندو شیطان به پسر خدا می گویدمطمئنم استریت شده ایزمانش رسیده است به من هم کارتی بدهیتا ببینیم چه کسی پادشاه این مکان استاما همان طور که حرف می زند از زیر ردایشآسی دیگر در دستش گذاشت

ده هزار روح شرط ابتدایی بازی بودو خیلی زود به پنجاه و نه هزار رسیدولی خدا ندید که شیطان چه می کردو می گفت همین برای من خوب استمن شرط را به صد و پنجاه هزار ارتقا می دهمو برای همیشه به گناهانت پایان می دهمولی شیطان فریادی غیورانه سر داد، دست من برنده است

و من گفتم خدا، اوه خدا، تو گذاشتی او ببردخورشید غروب کرده و شب در راه رسیدن استقطار در زمان متوقف استبسیاری از ارواح در صف هستنداوه خدا، نگذار که او ببرد

خب آن قطار اسپانیایی هنوز مابینگوالدکویر و سویل قدیم در حرکت استو در شب مرگ سوش را به صدا در می آوردو مردمان می هراسند وقطار همچنان به حرکتش ادامه می دهد

و در دور دست ها در یک وقفه ی کوتاهخدا و شیطان در حال بازی شطرنج هستندشیطان همچنان تقلب می کند و ارواح بیشتری می بردو برای خدا، خباو تمام تلاشش را می کند

و من می گفتم، اوه خدا، تو باید ببریخورشید غروب کرده است و شب در راه رسیدن استآن قطار همچنان در زمان متوقف شده استاوه روح من در صف منتظر استاوه، خدا تو باید ببری

Aquí se puede encontrar la letra de la canción Spanish Train de Chris de Burgh. O la letra del poema Spanish Train. Chris de Burgh Spanish Train texto.