sal 2000
سال سقوط ,سال فرارسال گریز و انتظارعصر شکفتن فلزسال سیاه دو هزارسال سقوط عاطفه
تا بی نهایت زیر صفرنهایت معراج ذهناندیشه ی تفسیر صفرتو ذهن ماشینهای سردمعنای عشق و احتیاجروی نوار حافظهیعنی یه درد بی علاج
سال به بن بست رسیدنپنجه به دیوار کشیدناز معنویت گم شدنتن به غریزه بخشیدنقبیله یعنی یه نفرهم خونی معنا ندارههمبستگی خوابیه که
تعبیر فردا ندارهسال سقوط , سال فرارسال گریز و انتظارپاییز تلخ و بی بهارسال سیاه دو هزارسالی که خون تو رگها نیستقلب فلزی تو سینه استوقتی که تفسیر زمانشکستگیه آیینه استقبیله یعنی یه نفرهم خونی معنا ندارههمبستگی خوابیه که
تعبیر فردا ندارهتو اون روزایی که میادکسی به فکر کسی نیستهرکی به فکر خودشهبه فکر فریاد رسی نیستهمه به هم بی اعتناحتی به مرگ هم دیگهکسی اگه کمک بخوادکی میدونه اون چی میگهتوی کتابای لغتسفیده برگا همیشهنه دشمنی نه دوستیهیچی نوشته نمیشهاین ناگزیره واسه ماسیر صعودی تا سقوطهمیشه قصه ی صداتمومه با حرف سکوتوقتی که آیینه ی عشقسیاه بشه زیر غباروقت طلوع فاجعه استمی رسه سال دو هزار