Porsesh
تو بزرگترین سوالی
که تا امروز بی جوابه
نه تو بیداری نه تو خواب
نه تو قصه وکتابه
برای دونستن تو همه دنیا روگشتم
از میون آتش وباد
خشکی ودریا گذشتم
تو رو پرسیدم وخواستم
از همه عالم وادم بی جواب اومدم اما... حالا از خودت می پرسم
تو روباید از کدوم شهر از کدوم ستاره پرسید؟
از کدوم فال وکدوم شعر پرسیدو دوباره پرسید
تو رو باید از کدوم گل از کدوم گلخونه بویید
تو رو باید با کدوم اسب از کدوم قبیله دزدید؟
غایب همیشه حاضر تو رو باید از چی پرسید؟
از ته دره ظلمت یا نوک قله خورشید؟
اونور اینجا واونجا
اونور امروز وفردا
عمق روح ابی اب
ته ذهن سبز صحرا
مثل زندگی مثل عشق تو همیشه جاری هستی
تو صراحت طلوع ونفس هر بیداری هستی
مثل خورشید مثل دریا روشنی وبا صراحت
تو صمیمیت آبی واسه شستن جراحت
غایب همیشه حاضر تو رو باید از چی پرسید
از ته دره ظلمت یا نوک قله خورشید؟
تو رو از صدای قلبم لحظه به لحظه شنیدم تو رو حس کردم تو نبضم
من تو رو نفس کشیدم
مثل حس کردن گرما یا حضور یه صدایی...
به تو اما نرسیدم ندونستم تو کجایی؟
تو رو باید از کی پرسید؟
توروباید با چی سنجید؟
تو رو حس می کنم
اما کاشکی چشمهام تو رو می دید
غایب همیشه حاضر تو رو باید از چی پرسید
از ته دره ظلمت یا نوک قله خورشید؟