Bist Hezar Arezoo - بیست هزار آرزو
ای همه خوبی تو را، پس تو که رایی که راای گل در باغ ما، پس تو کجایی کجاسوسن، با صد زبان، از تو نشانم ندادگفت رو از من مجو، غیر دعا و ثنا
سرو اگر سر کشید، در قد تو کی رسیدنرگس اگر چشم داشت، هیچ ندید او تو راهر طرفی صف زده، مردم و دیو و ددهلیک در این مِی کده پای ندارند پا
از کرمت من به ناز، می نگرم در بقاکی به فریبد شها، دولت فانی مرابیست هزار آرزو، بود مرا پیش از ایندر هوس خود نماند، هیچ امانی مرا
ای که به هنگام درد، راحت جانی مراای که به تلخی فقر، گنج روانی مراسجده کنم من به جان، روی نهم من به خاکگویم از اینها همه، عشق فلانی مرا
هر نفس آواز عشق میرسد از چپ و راستما به فلک میرویم، عزم تماشا که راستما به فلک بوده ایم، یار ملک بوده ایمباز همانجا رویم، جمله که آن شهر ماست
گوهر پاک از کجا، عالم خاک از کجابرچه فرود آمدیت، بار کنید اینچه جاستبخت جوان یار ما، دادن جان کار ماغافله سالار ما فخر جهان مصطفی ست
از کرمت من به ناز، مینگرم در بقاکی به فریبت شها، دولت فانی مرابیست هزار آرزو، بود مرا پیش از ایندر هوس خود نماند، هیچ امانی مرا
ای که به هنگام درد، راحت جانی مراای که به تلخی فقر، گنج روانی مراسجده کنم من به جان، روی نهم من به خاکگویم از اینها همه، عشق فلانی مرا