Biyaid
بیایید، بیاییدبیایید که گلزار دمیدهاستبیایید، بیاییدبیایید که دلدار رسیدهاست
همه شهر بشورید، چو آوازه درافتادکه دیوانه دگربار ز، زنجیر رهیدهاست
بر آن زشت بخندید، که او ناز نمایدبر آن یار بگریید، که از یار بریدهاست
بکوبید دهلها، دگر هیچ مگوییدچه جای دل و عقلستکه جان نیز رمیدهاست
بیارید به یک بار، همه جان و جهان رابه خورشید سپاریدکه خوش تیغ کشیدهاست
همه شهر بشورید، چو آوازه درافتادکه دیوانه دگربار ز، زنجیر رهیدهاست
بر آن زشت بخندید، که او ناز نمایدبر آن یار بگریید، که از یار بریدهاست
بمیرید، بمیریددر این عشق بمیرید، در این عشق بمیریددر این عشق، چو مردیدهمه روح پذیرید، همه روح پذیرید
بمیرید، بمیریداز این مرگ مترسید، از این مرگ مترسیداز این خاک برآییدسماوات بگیرید، سماوات بگیرید
بمیرید، بمیریددر این عشق بمیرید، در این عشق بمیریددر این عشق، چو مردیدهمه روح پذیرید، همه روح پذیرید
بمیرید، بمیریداز این ابر برآیید، از این ابر برآیید
بیایید، بیاییدبیایید که گلزار دمیدهاستبیایید، بیاییدبیایید که دلدار رسیدهاست
همه شهر بشورید، چو آوازه درافتادکه دیوانه دگربار ز، زنجیر رهیدهاست
بر آن زشت بخندید، که او ناز نمایدبر آن یار بگریید، که از یار بریدهاست
همه شهر، بشورید، چو آوازه درافتادکه دیوانه دگربار، ز زنجیر رهیدهاست
بر آن زشت بخندید، که او ناز نمایدبر آن یار بگریید، که از یار بریدهاست