همسایه - Hamsayeh
دریا واسه کشتیای بی سرنشین جا ندارهپس من چرا غرق بودم؟ تهران که دریا نداره
این گوشه از شهر امنه، من سعی کردم نمیرمانقد نمیرم که آخر این گوشه پهلو بگیرم
تو سالها سر نشین این گوشه از شهر بودیاما با من که همیشه همسایه تم قهر بودی
آرامش قبل طوفان، ابروی اون روی ماههاخمت به من گفت هرشب، طوفان سختی تو راهه
چند روز چند سال چند قرن، از رد پامون گذشتهقلبم به عمر یه تاریخ، از این خیابون گذشته
قلبم مثل گوش ماهی، با موج موهات رفیقهعشق من این تنگ کوچیک، کوچیکه اما عمیقه
دریا واسه کشتیای بی سرنشین جا ندارهپس من چرا غرق بودم؟ تهران که دریا نداره
هرجا پی ات رفته بودم، دلتنگ برگشته بودمآشفته و خسته انگار از جنگ برگشته بودم
من خوب بودم تا این شهر با خشکسالیش بدم کردخوب شد خدا رحم کرد و عشق تو دریا زده ام کرد
دریا واسه کشتیای بی سرنشین جا ندارهپس من چرا غرق بودم؟ تهران که دریا نداره