Az Ghamat Aye Nazanin
از غمت ای نازنين ، عزم سفر ميکنمقبله ی خود بعد از اين ، سوی دگر ميکنم
ميروم و ميبرم ، داغ جفايت به خويشهجر و وصال ترا ، خاک به سر ميکنم
تا نخورد ديگری ، باز فريب ترادر همه جا از غمت ، غلغله سر ميکنم
قصه ی جور ترا ، ای بت نا آشنابا دل پر غصه و ديدۀ تر ميکنم