Ghazal Khoon - غزل خون
عاشق و مجنونت شدمنخونده مهمونت شدمکلی پریشونت شدماما بازم نیومدی
قهوه ی فنجونت شدمشمع تو شمعدونت شدمخاک تو گلدونت شدماما بازم نیومدی
همیشه ممنونت شدممن نی چوپونت شدمآب تو بیابونت شدماما بازم نیومدی
شعرای ارزونت شدمعمری غزل خونت شدمتسلیم قانونت شدماما بازم نیومدی
دنا و هامونت شدمنزدیکتر از جونت شدمرگت شدم خونت شدماما بازم نیومدی
خادم و دربونت شدماسیر زندونت شدمگلاب کاشونت شدماما بازم نیومدی
یه جوری مدیونت شدمسنگ خیابونت شدمراهی میدونت شدماما بازم نیومدی
تو سختی آسونت شدمتو دردا درمونت شدمناجی پنهونت شدماما بازم نیومدی
کشته ی مژگونت شدمهلاک چشمونت شدمرفتم و قربونت شدماما بازم نیومدی
لباس و صابونت شدمسارق ایمونت شدمچشمای گریونت شدماما بازم نیومدی