Majnoone Leili (مجنون لیلی)
کنار ِ سیب و رازقی نشسته عطر ِ عاشقیمن از تبار ِ خستگی, بی خبر از دلبستگی... عاشقمابر شدم, صدا شدی شاه شدم, گدا شدیشعر شدم, قلم شدی عشق شدم, تو غم شدی
لیلای من دریای من آسوده در رویای مناین لحظه در هوای تو گمشده در صدای تومن عاشقم مجنون ِ تو گمگشته در بارون ِ تو
مجنون ِ لیلی بی خبر در کوچه هایت در به درمست و پریشون و خراب هر آرزو نقش ِ بر آبشاید که روزی عاقبت آروم بگیرد در دلت
کنار ِ هر ستاره ای نشسته ابر پاره ایمن از تبار ِ سادگی بی خبر از دلدادگی... عاشقمماه شدم, ابر شدی اشک شدم, صبر شدیبرف شدم, آب شدی قصه شدم, خواب شدی