Ghorazeh Chin - قراضه چین
ای عاشقان ای عاشقان آن کس که بیند روی اوشوریده گردد عقل او آشفته گردد خوی او
معشوق را جویان شود دکان او ویران شودبر رو و سر پویان شود چون آب اندر جوی او
شاهان همه مسکین او خوبان قراضه چین اوشیران زده دم بر زمین پیش سگان کوی او
این عشق شد مهمان من زخمی بزد بر جان منصد رحمت و صد آفرین بر دست و بر بازوی او
(دلا بسوز که سوز تو کارها بکند – نیاز نیم شبی دفع صد بلا بکند ( آوازی
(جلوهگاه رُخ او دیدهی من تنها نیست – ماه و خورشید هم این آینه می گردانند ( آوازی