Masti (مستی)
مستی ام درد منو دیگه دوا نمیکنهغم با من زاده شده منو رها نمیکنهمنو رها نمیکنه, منو رها نمیکنه
شب که از راه میرسهغربتم باهاش میادتوی کوچه های شهرباز صدای پاش میادمن غمای کهنه مو بر میدارمکه توی میخونه ها جا بذارممی بینم یکی میاد از میخونهزیر لب مستونه آواز میخونه
مستی ام درد منو دیگه دوا نمیکنهغم با من زاده شده منو رها نمیکنهمنو رها نمیکنه, منو رها نمیکنه
گرمی مستی میاد توی رگهای تنممی بینم دلم میخواد با یکی حرف بزنمکی میاد به حرفای من گوش بدهآخه من غریبه هستم با همهیکی آشنا میاد به چشم منولی از بخت بدم اونم غمهولی از بخت بدم اونم غمه
مستی ام درد منو دیگه دوا نمیکنهغم با من زاده شده منو رها نمیکنهمنو رها نمیکنه منو رها نمیکنه
خسته از هر چی که بودخسته از هر چی که هستراه میافتم که برممثل هر شب مست مستباز دلم مثل همیشه خالیهباز دلم گریه تنهایی میخوادبر میگردم تا ببینم کسی نیستمی بینم غم داره دنبالم میادمی بینم غم داره دنبالم میاد
مستی ام درد منو دیگه دوا نمیکنهغم با من زاده شده منو رها نمیکنهمنو رها نمیکنه, منو رها نمیکنه